10 مهیج ترین اظهار عشق در سینما

  • این را به اشتراک بگذارید
Evelyn Carpenter

عکاسی سرجیو ترونکوسو

اگر به فیلم علاقه دارید و یک رمانتیک ناامید هستید، پس این انتخاب را دوست خواهید داشت. روزی را که دوست پسرت به تو ابراز عشق کرد را به خاطر می آوری؟ آیا او با یک گل رز در دستش رسید؟ زیر باران بود؟ شاید خیلی سینمایی نبود، اما مطمئناً یک لحظه منحصر به فرد بود که برای همیشه به یاد خواهید آورد.

می خواهید هیجان بیشتری داشته باشید؟ پس حتما این 10 اعلان عشق را از صفحه بزرگ تماشا کنید.

1. "هدیه ای از قلب" (2004)

من: "از زمانی که شما را ملاقات کردم دوستت داشتم، اما تا به امروز به خودم اجازه ندادم واقعاً آن را احساس کنم. من همیشه به آینده فکر می کردم، از ترس تصمیم می گرفتم، امروز، به لطف شما، با آموخته هایم از شما، هر تصمیمی که گرفته ام متفاوت است و زندگی ام کاملاً تغییر کرده است. آموخته ام که اگر اینگونه انجام دهی، تمام زندگیت را داری، فرقی نمی کند پنج دقیقه یا پنجاه سال باقی مانده باشد. سامانتا، اگر تو نبودی، اگر امروز نبود، هرگز نمی‌دانستم عشق چیست، از تو متشکرم که کسی هستی که به من آموختی دوست داشته باشم و دوست داشته باشم.

2 . "مرد خانواده" (2000)

J: "(...) ما عاشق هستیم، پس از سیزده سال ازدواج هنوز به طرز باورنکردنی عاشق هستیم. و تا زمانی که من چند کلمه جادویی به شما نگویم، نمی خواهید ما عاشق باشیم. و برایت آواز می خوانم نه همیشه، اما در مناسبت های خاص این کار را انجام می دهم. و ما غافلگیر شده ایم و فداکاری های زیادی کرده ایم، اما ادامه می دهیمبا یکدیگر. میدونی؟ تو آدم بهتری از من هستی و بودن در کنارت از من مردی متفاوت ساخته است. نمی دانم، همه اینها می توانست یک رویا باشد، ممکن است، یک شب تنهایی در ماه دسامبر به رختخواب رفتم و همه چیز را تصور کردم، اما به شما اطمینان می دهم که هیچ چیز برای من واقعی تر به نظر نمی رسید و اگر این کار را انجام دهید هواپیما اکنون برای همیشه ناپدید خواهد شد. می دانم که هر دوی ما می توانیم به زندگی خود ادامه دهیم و حالمان خوب است، اما من دیده ام که زندگی مشترکمان چگونه می تواند باشد، به ما ایمان دارم. لطفاً کیت، من فقط از شما یک قهوه می خواهم، شما همیشه می توانید به پاریس بروید، اما لطفاً امشب نه.

3. "جری مگوایر" (1996)

جی: "لطفاً، اگر باید اینجا به شما بگویم، اینجا به شما خواهم گفت. نمیذارم از دستم خلاص بشی، چطور؟ این قبلاً تخصص من بود، صحبت کردن، من قدرت متقاعد کردن را داشتم، آنها من را فرستادند و من این کار را انجام دادم ... شرکت ما یک شب خوب داشت، یک شب بسیار بسیار خوب. اما کامل نبود، حتی به چیزی که من می‌دانم یک شب کامل نیست، نزدیک بود. چون نتوانستم آن را با شما به اشتراک بگذارم نه صدایت را بشنوم نه با تو بخندم، دلم برایت تنگ شده، دلم برای همسرم تنگ شده است. ما در دنیای بدبین، بدبین و تهوع‌آور زندگی می‌کنیم و در دنیایی از رقبای بی‌قلب کار می‌کنیم. دوستت دارم. تو مرا کامل می کنی.»

4. "Runaway Bride" (1999)

M: "من تضمین می کنم که زمان های سختی وجود خواهد داشت و تضمین می کنم که در مقطعی یکی یا هر دوی ما بخواهیم همه چیز را ترک کنیم. ولیهمچنین تضمین می‌کنم که اگر از تو نخواهم که مال من باشی، تا آخر عمر پشیمان خواهم شد، زیرا در اعماق وجودم می‌دانم که تو برای من ساخته شده‌ای».

5. "بهتر... غیرممکن" (1997)

M: "فقط اجازه دهید من صحبت کنم. شاید من تنها کسی روی زمین باشم که می‌دانم شما شگفت‌انگیزترین زن روی زمین هستید. شاید من تنها کسی باشم که از شگفت انگیز بودن شما در تک تک کارهایی که انجام می دهید قدردانی می کنم... و اینکه چگونه با اسپنسر هستید، و هر فکری که دارید، و اینکه چگونه منظورتان را بیان می کنید، و چگونه تقریباً همیشه شما می خواهید چیزی بگویید که به صمیمیت و خوب بودن ربط دارد. و من فکر می‌کنم بیشتر مردم دلتنگ این موضوع در مورد شما هستند، و من آنها را تماشا می‌کنم که تعجب می‌کنند چگونه می‌توانند ببینند که شما غذایشان را برایشان می‌آورید و نمی‌توانند بفهمند که آنها به تازگی شگفت‌انگیزترین فرد موجود را ملاقات کرده‌اند، و این واقعیت که من آن را دریافت می‌کنم. این به من احساس خوبی نسبت به خودم می دهد... آیا این چیز بدی است که بتوانم شما را در کنار خود داشته باشم؟»

6. "My Best Friend's Wedding" (1997)

J: "باید سریع به شما بگویم وگرنه یک حمله قلبی جهنمی خواهم داشت و بعد شما هرگز آن را نخواهید شنید و من می خواهم آن را بشنوی این احمقانه‌ترین کاری است که در تمام عمرم انجام داده‌ام، خیلی احمقانه که نمی‌توانم، اما می‌خواهم انجام دهم. (...) مایکل، دوستت دارم. من نه سال دوستت دارم، فقط خیلی مغرور بودم و می ترسم آن را بگیرم، و خب، حالا فقط می ترسم، بنابراینمن درک می کنم که این در یک زمان بسیار نامناسب اتفاق می افتد، اما من واقعاً یک لطف عظیم از شما دارم. من را انتخاب کنید. با من ازدواج کن. بگذار خوشحالت کنم. این در واقع سه لطف است، اینطور نیست؟»

7. «10 چیزی که درباره تو متنفرم» (1999)

K: «از نحوه صحبت شما با من و رانندگی شما متنفرم. من متنفرم از مدل موی شما و آنچه احساس کردم. من از چکمه های افتضاحت متنفرم و اینکه مرا خوب میشناسی. تا استفراغ نکنم از تو متنفرم، چقدر خوب قافیه می شود... متنفرم... متنفرم که بلد باشی فکر کنی و مرا بخندان. متنفرم از اینکه تو مرا رنج می دهی و از اینکه مرا به گریه انداختی متنفرم. آنقدر از تنهایی متنفرم که هنوز زنگ نزدی. اما بیشتر از این متنفرم که نمی توانم از تو متنفر باشم و با وجود اینکه تو خیلی دیوانه ای، حتی لازم نیست کمی تلاش کنم.

8. "غرور و تعصب" (2005)

د: "اگر احساسات شما مانند ماه آوریل است، یک بار برای همیشه بگویید، یک کلمه از شما من را برای همیشه ساکت خواهد کرد. اگر احساسات او تغییر کرده بود، باید به او می گفتم که او روح و جسم من را طلسم کرده است و من او را دوست دارم، دوستش دارم، دوستش دارم. من نمی خواهم یک روز دیگر بدون تو باشم.»

9. "Pacth Adams" (1998)

H: "من تو را دوست دارم بدون اینکه بدانم چگونه، یا کی، یا از کجا. من شما را مستقیماً بدون مشکل یا غرور دوست دارم. اینجوری دوستت دارم چون بلد نیستم روش دیگه ای انجام بدم. آنقدر نزدیک که دست تو روی سینه ام دست من باشد. آنقدر ببند که چشمانت به رویای من بسته شود.

10. «تعقیب امی» (1997)

H: «دوستت دارم. و نه به روش افلاطونی، اگرچه ما عالی هستیمدوستان. و نه به روشی نابالغ، اگرچه مطمئنم که شما آن را اینگونه تعریف می کنید. دوستت دارم. خیلی خیلی ساده است. و بسیار صمیمانه. تو مظهر هر چیزی هستی که من در یک انسان به دنبالش بودم. شما مرا دوست می‌دانید و عبور از این خط گزینه‌ای است که حتی به آن فکر نمی‌کنید. ولی مجبور شدم بگم چون دیگه طاقت ندارم. وقتی کنارت هستم میخواهم بغلت کنم. وقتی به چشمان تو نگاه می کنم، آن شور و اشتیاقی را که در رمان های عاشقانه می خوانی احساس می کنم. وقتی صحبت می کنم، می خواهم عشقم را به تمام آنچه هستی ابراز کنم. و من می دانم که این احتمالاً دوستی ما را خراب می کند، بدون جناس. اما مجبور شدم این را بگویم، زیرا هرگز چنین احساسی نداشته ام. و من اهمیتی نمی دهم. من دوست دارم چگونه برای این عشق هستم. و اگر به این معنی است که ما دیگر نمی توانیم همدیگر را ببینیم، آسیب خواهد دید. اما من نمی‌توانستم اجازه بدهم بیشتر از این به شما بگویم، هر چه که باشد. که، با قضاوت از روی چهره شما، رد اجتناب ناپذیر خواهد بود. و می دانید؟ من آن را می پذیرم. اما می دانم که بخشی از شما یک لحظه مردد است. و این بدان معنی است که شما نیز چیزی را احساس می کنید. و تنها چیزی که من می خواهم این است که آن را به خودت انکار نکنی و سعی کنی ده ثانیه آن را زندگی کنی. هیچ روح دیگری در این سیاره لعنتی وجود ندارد که باعث شود من نیمی از کسی که با تو هستم احساس کنم. و اگر من دوستی خود را به خطر می اندازم تا قدم بعدی را برداریم، به این دلیل است که چیزی بین ما وجود دارد، شما نمی توانید آن را انکار کنید. گوش کن، حتی اگر بعد از امشب دیگر با هم صحبت نکنیم، می‌خواهم بدانیکه من برای همیشه برای آنچه که هستید و برای آنچه که برای من معنی دارید تغییر کرده ام. زمانی که "بیگ بنگ" رخ داد، اتم های جهان در یک نقطه بسیار کوچک مخلوط شدند که منفجر شد. بنابراین اتم های من و اتم های شما در آن زمان با هم بودند و ممکن است در 13.7 میلیارد سال گذشته چندین بار با هم مخلوط شده باشند. اتم های من از قبل اتم شما را می شناختند و برای همیشه یکدیگر را می شناختند. اتم های من همیشه اتم های شما را دوست داشته اند."

ایولین کارپنتر نویسنده کتاب پرفروش «همه چیزی که برای ازدواجتان نیاز دارید» است. راهنمای ازدواج او بیش از 25 سال است که ازدواج کرده است و به زوج های بی شماری در ایجاد ازدواج های موفق کمک کرده است. ایولین یک سخنران و متخصص روابط مورد تقاضا است و در رسانه های مختلف از جمله فاکس نیوز، هافینگتون پست و غیره به نمایش درآمده است.